همانطوریکه انسان ها از پیدایش نظر به عوامل محیطی با طرز دید های متفاوت در جامعه عرض اندام مینمایند, مسلم است که با گذشت زمان با وقف نمودن حیات گرانبهای خود با یک سلسله فراز و نشیب محیطی بر میخورند که تاثیر مستقیم به چگونگی روند زندگی شان دارد، به همین منظورافراد زیادی با درک مسئولیت های فردی شان در قبال جامعه و نسل آینده، با به کار گیری روش و میتود های سهل و ساده مشکلات مختلف محیطی و فاکت های مثبت آنرا نظر به سطح آگاهی علمی شان در ابعاد مختلف جامعه در قید قلم آورده رفع مسئولیت کرده اند, که اسماء شان در صفحات تاریخ ثبت و برای همیش ماندگار تلقی شده اند

۱۳۹۲/۱۲/۲۰

رخصتی و خاطره آن!!!

تاریخ هژدهم ماه حوت بود و حوالی ساعت دوازده چاشت هنگامیکه در دفتر کارم بودم، خبر وفات مارشال محمد قسیم فهیم معاون اول ریاست جمهوری افغانستان زنگ گوش های ما را به صدا در آورد، انالله و اناالیه راجعون،
به همین مناسبت سه روز ماتم ملی در افغانستان اعلان شد، که این اعلامیه با سوی تعبیر از طرف روسای دفتر ما رخصتی پنداشته شد و از طرف مسئول بخش اداری به همه کارمندان این دفتر ایمیل آگاهی رخصتی تا سه روز دیگر فرستاده شد، تا چند لحظه ئی من با چند تن از همکارانم پلان گذراندن رخصتی های خود را جهت رفتن به بعضی از ولایات ترتیب دادیم، و یکتن از همکارانم که فامیلش در یک ولایت دور دست زندگی میکنند تکت طیاره خود را نیز گرفت و روانه ئی میدان هوائی کابل شد تا روز های رخصتی را با فامیلش سپری کند، اما هنوز یکساعت نگذشته بود وهمکارم در نزدیکی هواپیما قرار داشت تا عازم شهری که فامیلش آنجا زندگی میکنند شود، که دوباره اعلام فسخ رخصتی طنین بخش گوش های ما شد و بر لحظه ئی ازینکه رخصتی های ما فسخ شده بود سکوت کرده بودیم و افسوس میخوردیم که کاش فسخ نمیشد، از همه جالب این بود که همکارم از میدان هوائی از نزدیکی هوا پیما با چهره خسته و افسرده برگشت.

این یکی از خاطره های خیلی جالب در امور کاری تا امروز برایم است که تا دو روز دیگر بعد از برگشت همکارم از میدان هوائی این خبر نقل مجلس همه همکاران در دفتر بود!!!

۱۳۹۲/۱۱/۰۳

نارضایتی از محیط کاری و تصمیم گیری برای تغیر کارفرما


سه سال قبل طی یک رقابت آزاد شامل یکی از بانکهای خصوصی درکابل شدم، همیش از کار کردن درین بانک خیلی مسرور بودم و از انجام وظایف خود احساس لذت میکردم، حدود چهار یا پنج ماه قبل یکی از همکاران والامقام این نهاد در اثر یک حمله قلبی داعیه اجل را لبیک گفته و دار فانی را وداع گفت،‌ که با رحلت وی از یکسو شخصی که از لحاظ تجربیات و از لحاظ سن و سال هنوز خیلی بچه بود به عنوان سرپرست در موقف متوفی نصب تشکیل گردید، و از طرف دیگر در دیپارتمنت اس ام ای (دیپارتمنت که بنده در این دیپارتمنت ایفای وظیفه مینمایم)، تغیراتی در حصه موقف های وظیفوی در سطح رهبری ایجاد گردید، این تغیرات و عزل ونصب افراد جدید در پست های کلیدی این بانک، باعث ایجاد یک سلسله بی اعتمادی ها در میان کارمندان گردید، چون دو فرد که جدیداً در پست های کلیدی تقرر حاصل کرده بودند ( یکی به عنوان سرپرست عمومی مایکروفایننس، و دیگری به صفت رئیس دیپارتمنت اس ام ای)، هر یک خواستند خود را فعال نشان داده دست به یک سلسله اقداماتی زدند، که به گونه مثال پروسه اتخاذ ضمانت هایکه فراهم آوری آن غیرممکن بود از کارمندان را میتوان نام برد، که این کار هایشان نه تنها باعث بهبودی نگردید بل باعث دلسردی و نا رضایتی تعداد زیادی از کارمندان دراین نهاد شد و اکنون حدود پنجاه درصد کارمندان در دیپارتمنت اس ام ای  این نهاد در تلاش یافتن وظیفه در نهاد دیگری هستند، به همین دلیل من که همچنان یکی از دلزدگان این نهاد بودم بتاریخ اول جنوری 2014 در یک نهاد دیگر ( کمپنی مالی دهات افغان) در بخش فروشات درخواست دادم و بتاریخ هشتم جنوری جهت اخذ امتحان به این نهاد دعوت شدم که خوشبختانه از امتحان شان موفق بدر آمده وفردا آنروز (نهم جنوری) به مصاحبه با مسئولان این نهاد دعوت شدم، و بلاخره به تاریخ دوازدهم همین ماه با نهاد متذکره عقدی بستم و قرار شد از تاریخ دهم فبروری همین سال با این نهاد بپیوندم، بالاخره در همین روز استعفا نامه خود را نوشتم و خواستم روسای فعلی بنده از جریان واقف گردند، اکنون روند تسلیمی مسئولیت هایم درین نهاد در جریان بوده و اگر حیات باقی بود از تاریخ دهم فبروری با دفتر جدید می پیوندم و آرزو دارم مسئولیت های که درین نهاد برایم سپرده میشود را به بهترین نحو آن ادا نمایم.

درا خیر از کار فرمایان خود درین بانک ازینکه بنده را درین مدت سه سال پذیرفتند و برای بنده در زمینه های مختلف کاری، آموخته های به یادگار گذاشتند، و از همکاران عزیز خود که در مواقع و بخش های مختلف بنده را همکاری نمودند ابراز سپاس و امتنان نموده و موفقیت های مزید شان را از پروردگار عالم استدعا مینمایم.



۱۳۹۲/۱۰/۱۳

همنشینی با دوستان

 همنشینی با دوستان و عزیزان نیک صفت و نیک نام، از یکسو باعث رفع خستگی های ناشی از کار و فعالیت های روزمره شده و از طرفی باعث رشد صمیمیت، برادری، و جویا شدن از احوال همدیگر میشود، من با جمع از دوستانم که از دوران کودکی تا حال در کوچه و پس کوچه های زندگی با هم هستیم همواره شب نشینی ها و روز نشینی های داشته ایم و تلاش میرود این روند برای همیش پایدار باشد.
اینک مدتی بسیار طولانی میشد که بنا به مشکلاتهای متفاوت مثل وظیفه، تحصیل، امتحانات و... باهم برای مدتی تقریباً‌ چهار ماه نشستی نداشتیم و امشب خوشبختانه قسمت بر آن شد تا یکبار دیگر شب را با هم زیر یک چتر بدون اینکه حتی لحظه یی هم چشمان ما به خواب برود سحر کنیم، شبی بسیار لذت بخش و بسیار دلنشین بود و از بودن همدیگر مشعوف شده بودیم و تاسحر به نحو از انحا در جهت شادی همدیگر می کوشیدیم گاهی آهنگ می سرودیم وگاهی مشاعره میکردیم وگاهی هم بازی های مثل کرمبول، شطرنج و پر بازی میکردیم، این شب را در منزل دوست عزیز ما فرهاد جان شریفی گذراندیم و تعداد زیادی از دوستان درین شب با هم بودیم، خاطره بسیار به یاد ماندنی  در مورد بازی تکه که یکنوع پر بازی است ازین شب دارم، درین بازی روند طوری است که توسط چهار تن انجام میشود و هر یک دو تن به نفع خود بازی میکنند و هر یک دو تن در تلاش میباشند تا نمره صد  را زودتر از دو تن حریف شان تکمیل کنند تا پیروز گردند و همچنان اگر یکی از دوتن نمره پنجاه را تکمیل کرده باشند در حالیکه دو تن حریف شان تا هنوز کدام نمره را حاصل نکرده باشند ( هنوز نمره شان صفر باشد) دو تن که پنجاه را کسب کرده اند پیروز محسوب میگردند، درین شب من و داکترصاحب جاوید شریفی دو تنی بودیم که در تقابل با دو تن دیگر ( احمد بلاش امیری و احمد سیر ابراهیمی) در جهت کسب نمره صد قرار داشتیم، خاطره که دارم از حالتی است که من و هم تیمی ام هنوز صفر بودیم و تیم رقیب ما چهل و هفت نمره را کسب کرده بودند و و تنها سه نمره دیگر نیاز داشتند تا ما را درین بازی شکست بدهند، با هم هیاهوی و جوش و خروش میکردند و میگفتند فقط سه نمره دیگه اگر بگیریم برنده هستیم، اما بالاخره اونها هنوز در همان نمره چهل و هفت قرار داشتند و من و هم تیمی ام نمره صد را تکمیل کردیم و برنده شدیم!!!.